حضرت محمد(ص) : دوست داشتن وطن ازایمان است

۸۶ مطلب توسط «بهروز صبوری» ثبت شده است

شاسنامه تشکیلات و سازمان دهیاری

 

هیأت وزیران در جلسه مورخ 1380/11/21 بنا به پیشنهاد شماره 1/8/3738 مورخ 1379/8/1 وزارت کشور و به استناد تبصره (2) ماده واحده قانون تاسیس دهیاریهای خودکفا در روستاهای کشور – مصوب 1377 – اساسنامه ، تشکیلات و سازمان دهیاریها را به شرح ذیل تصویب نمود:

 کلیات

 ماده 1: محدوده خدماتی هر دهیاری بنا به پیشنهاد مشترک دهیار و شورای اسلامی روستا – که در این اساسنامه شورا نامیده می شود – و موافقت شورای اسلامی بخش یا جانشین قانونی آن ها تعیین می شود و پس از کسب نظر از دستگاه های ذی ربط و تایید استاندار قابل اجرا است .

 تبصره : در صورتی که محدوده قانونی روستا قبلاً به وسیله دستگاه های ذی ربط تعیین شده باشد تا تعیین محدوده جدید ، محدوده قبلی قابل استناد است.

 ماده 2: دهیاری نهاد عمومی غیر دولتی محسوب می شود.دارای شخصیت حقوقی مستقل است و به صورت خودکفا اداره می شود.

 ماده 3: هر دهیاری دارای درجه ای خواهد بود که با توجه به حجم کار ، درآمد، جمعیت و وسعت روستا تعیین و پس از کسب نظر از وزارت جهاد کشاورزی از طریق وزارت کشور ابلاغ می شود.

 ماده 4: کلیه مکاتبات دهیاری فقط با امضای شخص دهیار معتبر است.

 ماده 5: دهیار طبق بند (م) ماده (68) قانون تشکیلات ، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران – مصوب 1375 – ( که در این اساسنامه ، قانون شوراها نامیده می شود) برای مدت چهارسال توسط شورا انتخاب و برای صدور حکم به بخشدار معرفی می شود و انتخاب مجدد وی بلا مانع است.

 تبصره 1: یک نسخه از حکم دهیار توسط بخشداری به واحد مربوط در استانداری ارسال می شود.

 تبصره 2: واحدهای ذی ربط در استانداریها مکلفند فهرست اسامی کلیه دهیاران و خلاصه وضعیت آنها را تنظیم و به اداره ذی ربط در وزارت کشور ارسال نمایند. همچنین هرگونه تغییر و اصلاحی باید به اداره یاد شده اعلام شود.

 ماده 6:  خدمت دهیار در موارد زیر به پایان می رسد :

 1ـ حجر دهیار

 2ـ  از دست دادن هر یک از شرایط احراز سمت دهیار به تشخیص شورا

 3ـ قبول استفای دهیار توسط شورا

 تبصره : در صورت عدم قبول استعفا از طرف شورا ، دهیار می تواند بعد از پانزده روز از تاریخ اعلام ، استعفای خود را به دفتر بخشداری ارسال کند و شورا موظف است حداکثر قبل از اتمام مدت ، دهیار جدید را انتخاب و جهت صدور حکم به بخشدار معرفی نماید.

 4ـ عزل دهیار با اکثریت آرای اعضای شورا با رعایت آیین نامه ها و مقررات مربوط .

 5ـ عدم حضور در محل خدمت بیشتر از پانزده روز بدون کسب مجوز از رئیس شورا یا نداشتن عذر موجه به تشخیص شورا.

 ماده 7: کارکنان دولت، سازمان ها و موسسات وابسته به دولت ، موسسات عمومی غیر دولتی و دولتی و سازمان های وابسته به آنها می توانند به عنوان مأمور به خدمت در سمت دهیار انجام وظیفه نمایند و پس از خاتمه دوره خدمت با رعایت مقررات استخدامی مربوط به سازمان محل خدمت اولیه خود بازگردند و مدت ماموریت آن ها جزء سوابق خدمتی مرتبط آنان محسوب می شود، چنانچه دهیار از بین مستخدمان وزارتخانه ها یا موسسات یاد شده انتخاب نشده باشد پس از برکناری یا خاتمه دوره قانونی یا استعفای او ، دهیاری ، وزارت کشور و سایر مراجع ذی ربط در قبال او هیچ گونه تعهد استخدامی نخواهند داشت.

 تبصره 1: هرگاه یکی از کارمندان وزارتخانه ها و موسسات دولتی موضوع این ماده برای تصدی دهیاری انتخاب شود و خود او راضی باشد، اداره متبوع کارمند مکلف است با ماموریت او موافقت کند.

 تبصره 2: دهیار می تواند همزمان با تصدی مسئولیت دهیاری به فعالیت آموزشی خود نیز ادامه دهد.

 ماده 8: در فاصله بین برکناری دهیار یا استعفا یا خاتمه خدمت او ، تا انتخاب دهیار جدید که نباید بیش از سه ماه به طول انجامد، یکی از کارکنان دهیاری به انتخاب شورا به عنوان سرپرست دهیاری انجام وظیفه می نماید.

 ماده 9: دهیار در زمان تصدی خود ، نمی تواند رئیس یا عضو هیات مدیره یا مدیرعامل شرکت ها و مؤسساتی باشد که تمام یا قسمتی از حوایج عمومی حوزه دهیاری را تامین می نماید . همچنین دهیار حق ندارد در معاملات و قراردادهایی که یک طرف آن دهیاری است به طور مستقیم ذی سهم یا ذی نفع باشد.

 

وظایف

 ماده 10: وظایف تفضیلی دهیار و دهیاری جهت اداره و حفظ توسعه پایدار روستا بر اساس قانون شوراها و با رعایت قوانین و مقررات مربوط به شرح زیر است:

 1ـ بهبود وضع زیست محیطی روستا

 2ـ کمک به شورا در خصوص بررسی و شناخت کمبودها ، نیازها و و نارسایی های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و امور رفاهی روستا و تهیه طرح ها و پیشنهادهای اصلاحی و عملی در زمینه های یاد شده و ارائه آن به مسئولان ذی ربط جهت اطلاع و برنامه ریزی و اقدام لازم

 3ـ تشویق و ترغیب روستاییان به انجام اقدامات لازم در جهت رعایت سیاست های دولت

 4ـ مشارکت و همکاری با شورا در جهت پی گیری اجرای طرح های عمرانی اختصاص یافته به روستا

 5ـ همکاری موثر با سازمان ثبت احوال در جهت ثبت موالید و متوفیات و تهیه آمار مربوط

 6ـ تامین اراضی مورد نیاز مرتبط با اهداف و وظایف دهیاری پس از اخذ مجوز قانونی

 7ـ همکاری موثر با مسئولان ذی ربط در جهت حفظ و نگهداری منابع طبیعی واقع در محدوده قانونی و حریم روستا

 8ـ تشویق و ترغیب روستاییان به توسعه صنایع دستی و اهتمام به ترویج، توسعه و بازاریابی محصولات کشاورزی و دامی روستا

 9ـ اجرای مصوبات شورا

 10ـ همکاری با نیروی انتظامی و ارسال گزارش پیرامون وقوع جرایم و اجرای مقررات خدمت وظیفه عمومی ، حفظ نظم عمومی و سعی در حل اختلافات محلی

 11ـ اعلام فرامین و قوانین دولتی مربوط و پیگیری حسن اجرای آن ها

 12ـ مراقبت ، حفظ و نگهداری اموال و تاسیسات عمومی در اختیار دهیاری

 13ـ همکاری با سازمان ها و نهاد های دولتی و ایجاد تسهیلات لازم برای ایفای وظایف آن ها

 14ـ مراقبت بر اجرای مقررات بهداشتی و حفظ نظافت و ایجاد زمینه مناسب برای تامین بهداشت محیط

 15ـ ارسال گزارش های درخواست شده به شورا در موعد مقرر توسط دهیار

 16ـ حضور دهیار درزمان و مکان مقرر و پاسخگویی به سوالات در صورت تقاضای شورا

 17ـ ارسال گزارش ماهانه فعالیت های دهیاری برای شورا و رونوشت آن به بخشداری

 18ـ تهیه تعرفه عوارض با همکاری شورا و ارائه آن به شورای اسلامی بخش به منظور تصویب و طی سایر مراحل قانونی

 19ـ وصول عوارض مصوب مراجع قانونی و مصرف آن در موارد معین

 20ـ مراقبت بر وضعیت بهداشتی گرمابه ها، نانوایی ها ، قصابی ها، قهوه خانه ها و فروشگاه های مواد غذایی و بهداشتی بر اساس ضوابط و مقررات مربوط و معرفی اماکن غیر بهداشتی به مسئولان ذی ربط

 21ـ برآورد، تنظیم و ارائه بودجه سالانه دهیاری و متمم و اصلاح آن به شورا جهت تصویب

 22ـ اهدا و قبول اعانات و هدایا به نام روستا با تصویب شورا

 23ـ فراهم نمودن زمینه ایجاد خیابان ها ، کوچه ها ، میدان ها ، پارک ها ، فضاهای سبز ، ورزشی و آموزشی مراکز تفریحی عمومی و مجاری آب و توسعه معابر و اجرای آن ها از طریق دهیاری و همکاری در زمینه طرح بهسازی روستا

 24ـ تنظیف ، نگهداری و تسطیح معابر و انهار عمومی و مجاری آب ها و فاضلاب و لایروبی قنوات مربوط به روستا و تامین آب و روشنایی در حد امکان

 25 ـ کمک در احداث تاسیسات تولید و توزیع آب ، برق ومخابرات و تعیین نرخ آن در روستا تا زمان اقدام مراجع ذی ربط (وزارتخانه های جهاد کشاورزی ، نیرو ، پست و تلگراف و تلفن و شرکت آب و فاضلاب روستایی)

 26ـ مراقبت بر بهداشت ساکنان روستا و تشریک مساعی با وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی برای واکسیناسیون در جهت پیش گیری از بیماریهای واگیر

 27ـ جلوگیری از تکدی گری و واداشتن متکدیان به کار

 28ـ انجام معاملات دهیاری اعم از خرید وفروش اموال منقول و غیرمنقول ، مقاطعه ، اجاره و استجاره

 29ـ ایجاد و سازماندهی غسالخانه و گورستان و تهیه وسایل حمل اموات و مراقبت در انتظام امور آن ها

 30ـ اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ روستا از خطر سیل و حریق و رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر و اماکن عمومی و تسطیح چاه ها و چاله های واقع در معابر بر اساس مصوبات شورا

 31ـ همکاری در جلوگیری از شیوع بیماریهای انسانی و حیوانی واگیر و مشترک انسان و دام ، اعلام مشاهده این گونه بیماریها به مراکز بهداشتی درمانی و دامپزشکی محل یا سایر مراکز ذی ربط ، اهتمام به دور نگهداشتن بیماران مبتلا ، معالجه و دفع حیوانات مبتلا به امراض واگیر ، بلاصاحب یا مضر

 32ـ تشریک مساعی با سازمان میراث فرهنگی درحفظ بناها و آثار باستانی روستا و همکاری با مسئولان ذی ربط برای اداره ، احداث ، نگهداری و بهره برداری از تاسیسات عمومی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، ورزشی و رفاهی مورد نیاز روستا در حد امکانات

 33ـ صدور پروانه برای ساختمان هایی که در محدوده قانونی روستا ساخته می شوند با رعایت مقررات مندرج در آیین نامه مربوط به استفاده ازاراضی احداث بنا و تاسیسات در خارج از محدوده قانونی و حریم شهرها موضوع تصویب نامه شماره 4940 مورخ 1355/2/22 و سایر مقررات

 34ـ همکاری با شورای بخش و بخشداری به منظور بررسی و صدور پروانه های کسب

 35ـ  معرفی خانواده های بی سرپرست و بی بضاعت به سازمان بهزیستی کشور و کمیته امداد امام خمینی و مساعدت به آن ها در حد امکانات

 36ـ  همکاری در نگهداری و تسطیح راه های واقع در حریم اراضی روستا از طریق خودیاری اهالی روستا و دستگاه های ذی ربط

 37ـ مساعدت و همکاری با کشاورزان در جهت معرفی محصولات کشاورزی و تولیدات صنعتی و صنایع دستی روستا در مراکز شهری و نمایشگاه های ذی ربط

 38ـ پیگیری و مساعدت در جهت ایجاد موسسات خیریه و صندوق های قرض الحسنه و موسسات فرهنگی

 39ـ  همکاری با واحدهای امدادرسانی در هنگام وقوع حوادث و سوانح غیرمترقبه و بلایای طبیعی

 40ـ گزارش پیشرفت یا عدم پیشرفت فیزیکی طرح ها به شورا و بخشدار و پیشنهاد راه کارهای مناسب برای تسریع در اجرای آن ها در جهت اجرای بند (هـ) ماده (68) قانون شوراها

 41ـ همکاری با دستگاههای ذی ربط در جهت تهیه و اجرای طرح هادی روستا و تهیه پیشنهادهای لازم و تعیین کاربری اراضی واقع در روستا به منظور گنجاندن آن ها در طرح هادی و اجرای ضوابط مصوب مربوط با موافقت شورا

 42ـ مراقبت و اهتمام کامل در نصب برگه قیمت بر روی اجناس و اجرای تصمیمات شورای اسلامی بخش و روستا نسبت به ارزانی و فراخوانی خواروبار و مواد مورد احتیاج عمومی و جلوگیری از فروش اجناس فاسد شده و معدوم نمودن آن ها با هماهنگی مراجع قانونی ذی ربط

 43ـ همکاری با مراجع ذی ربط در جهت تسهیل دسترسی مردم روستا به آرد و نان مرغوب

 44ـ پی گیری و ایجاد زمینه نظارت بر امور بهداشتی روستا از قبیل کشتار بهداشتی دام و عرضه گوشت

 45ـ اجرای مقررات دهیاری که جنبه عمومی دارد و به تصویب شورا و تاییدشورای اسلامی بخش رسیده ، پس از اعلام برای کلیه ساکنان روستا لازم الرعایه است

 46ـ پیشنهاد نامگذاری معابر و اماکن و تاسیسات روستا به شورا جهت بررسی و ارایه آن ها به شورای اسلامی بخش جهت سیر مراحل لازم

 47ـ  شناسایی زمینه های اشتغال و مساعدت در جهت تامین کار برای افراد جویای کاربا همکاری دستگاه های ذی ربط

بودجه و امور مالی

 

ماده 11: اهالی روستا به منظور تاسیس دهیاری مبلغی را به عنوان خودیاری تاسیس دهیاری به حساب بانکی دهیاری که در یکی از نزدیک ترین شعب بانک های کشور به نام دهیاری افتتاح می شود واریز و برگه پرداخت را همراه با درخواست اهالی و شورا به وزارت کشور ارائه می نمایند.

تبصره 1: میزان سرانه نقدی خودیاری و کمک های غیر نقدی اهالی براساس دستورالعملی تعییم می شود که وزارت کشور تهیه و ابلاغ خواهد نمود.

تبصره 2: سرمایه غیر نقدی که از طریق اهالی تامین خواهد شد عبارت است از اموال منقول و غیر منقول اعم از ماشین آلات ، زمین ، ساختمان و تاسیسات که مورد استفاده دهیاری قرار می گیرد.

 تبصره 3: کل سرمایه نقدی و غیر نقدی موضوع این ماده متعلق به دهیاری روستای محل است.

تبصره 4: انتقال و واگذاری اموال و املاک دهیاری تابع آیین نامه مالی و معاملاتی دهیاری موضوع تبصره (1) ماده واحده قانون تاسیس دهیاریهای خودکفا در روستاهای کشور- مصوب 1377- است.

 ماده 12: سال مالی دهیاری از اول فروردین ماه هر سال تا آخر اسفندماه همان سال خواهد بود به استثنای اولین سال که آغاز آن تاریخ تاسیس دهیاری و پایان آن اسفندماه همان سال است.

ماده 13: منابع درآمد دهیاری عبارتند از: عوارض مقرر در آیین نامه اجرایی نحوه وضع و وصول عوارض توسط شوراهای اسلامی شهر، بخش و شهرک موضوع قانون تشکیلات ، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران ، مصوب 1375 موضوع تصویب نامه شماره 32459 / ت 521823 – مورخ 1378/8/10 . عوارض صدور پروانه ساختمان با رعایت آیین نامه مندرج در بند (1) این ماده و سایر قوانین و مقررات مربوط . دریافت وام از بانک ها و موسسات اعتباری با تصویب شورا و تایید شورای اسلامی بخش.

درآمد حاصل از کمک های دولتی و خودیاری بخش خصوصی ،

اعانات و هدایا در چهارچوب دستورالعمل های مربوط.

وصول بهای خدماتی که دهیاری ارائه می دهد با تصویب شورا و تایید بخشدار و رعایت دستورالعمل های مربوط.

کمک های دولت برای اجرای طرح های خدماتی و عمرانی در قالب بودجه سالانه کل کشور.

درآمدهای ناشی از عوارض اختصاص یافته از سوی مراجع وضع عوارض به منظور ایجاد تاسیسات عمومی و دولتی در محدوده قانونی روستا و حریم آن.

ماده 14: کلیه عوارض و درآمدهای دهیاری منحصراً به مصرف همان روستا می رسد.

ماده 15: حقوق ماهانه دهیار از محل بودجه شورا مندرج در ماده (47) آیین نامه اجرایی تشکیلات ، انتخابات داخلی و امور مالی شوراهای اسلامی روستا و نحوه انتخاب دهیار موضوع تصویب نامه شماره 1760/ت 21068 ه – مورخ 1378/1/24 و به استناد ماده (94) قانون شوراها و با توجه به درجه دهیاری و دستورالعمل مربوط که از طریق وزارت کشور ابلاغ خواهد شد تعیین می شود.

ماده 16: صدور احکام حقوقی و ماموریت و مرخصی دهیار با موافقت شورا از طریق بخشدار صورت می گیرد.

ماده 17: هرگونه برداشت از وجوه و اعتبارات دهیاری در قالب بودجه مصوب سالانه و طرح های مصوب شورا با رعایت مقررات مربوط انجام می شود.

 ماده 18: اسناد و اوراق تعهدآور و حساب های بانکی به امضای مشترک دهیار و مسئول مالی دهیاری که ذی حساب دهیار است انجام می شود.

ماده 19: دهیار مکلف است تا پایان دی ماه هر سال بودجه سال بعد دهیاری را به شورا ارائه نماید و شورا موظف است حداکثر تا نیمه اسفندماه همان سال به بودجه پیشنهادی رسیدگی و در مورد آن اظهارنظر نماید و قبل از پایان اسفنذماه بودجه مصوب را جهت اجرا به دهیاری ابلاغ نماید.

تبصره 1: دهیار می تواند در صورت نیاز در طول سال مالی و قبل از انقضای آن نسبت به ارایه متمم یا اصلاح بودجه پیشنهادی دهیاری برای اظهارنظر و تصویب نهایی به شورا اقدام نماید.

 تبصره 2: دهیار مکلف است حداکثر تا نیمه خردادماه سال بعد تفریغ بودجه و صورت های مالی دهیاری را حسب اظهارنظر به شورا ارائه و شورا موظف است حداکثر تا پایان تیرماه نسبت به صورت های مالی و تفریغ بودجه شورا اعلام نظر و تصمیم مقتضی اتخاذ و مراتب را جهت اقدام لازم قانونی به دهیار ابلاغ نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

شاعردیولقی که هرگزمدرسه نرفت است!؟

 

 

 شاعری که هرگز مدرسه نرفت به گزارش ایرنا، علی اقبال شاعر 41 ساله اردبیلی با این که حتی یک روز هم به مدرسه نرفته، اما کتاب شعری از وی به چاپ رسیده و کتاب دیگرش در حال تالیف است. علی اقبال در سال 1350 در روستای دیولق از توابع شهرستان اردبیل متولد شد. وی که دارای چهار برادر و چهار خواهر است، از پنج سالگی عاشق خواندن و نوشتن بوده اما به دلیل از دست دادن مادر در دوران خردسالی و عدم تمکن مالی پدرش که از طریق کشاورزی امرار معاش می کرد، از حضور در مدرسه بازماند و در کنار پدر مشغول به کار شد. وی با پشتکار، استعداد ذاتی در یادگیری و علاقه ای که به شعر و شاعری داشت، در سن 9 سالگی خواندن بعضی کلمات را آغاز کرد و در سال 1383 نیز اولین ابیات خود را سرود. علی اقبال با این که حتی یک روز هم به مدرسه نرفته متون فارسی و آذری را می خواند و تا حدودی با حروف انگلیسی نیز آشنایی دارد. وی در کنار کشاورزی به سرودن شعر همت گماشت و اولین مجموعه اشعارش را با عنوان «ساوالانین ساری بولاغی» (چشمه زرد سبلان) به زبان آذری در سال 1389 به چاپ رساند. وی در حال تکمیل مجموعه دوم خود با عنوان «قاران قوش نغمه لری» (نغمه های پرستو) است. وی مطالعاتی در زمینه شعر به زبان فارسی و ترکی داشته و با بعضی از صنایع ادبی نیز آشنایی دارد و در سرودن شعر از شهریار الهام گرفته و «حیدربابا»ی شهریار را بیش از همه می پسندد. علی اقبال وزن ابیات را از طریق شمارش با انگشتان دست حفظ می کند اما با این حال اشعارش به نوعی روان، بی تملق و خودمانی می نماید و در عین گیرایی خالی از هرگونه کلمات پرطمطراق است. وی در مورد هدف خود از سرودن این اشعار گفت: کسانی در جامعه هستند که سواد ندارند و از داشتن نعمت خواندن و نوشتن محروم هستند اما نباید ناامید شوند بلکه با اتکا به خدا و سخت کوشی اهداف خود را دنبال کنند و این نکته را بدانند که کاری نشد ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

ساوالان عبادتگاه زرتشت

 

 
Savalan.jpg
 
جغرافیا
ارتفاع ۴۸۱۱ متر
مکان شمال غرب ایران، استان اردبیل
زمین‌شناسی
گونه آتشفشانی مطبق
آخرین فوران ناآشکار، احتمالاً دوران هولوسن
مسیر

شابیل، مشکین شهر

سبلان (تلفظ نام در ترکی آذربایجانی: ساوالان)، از کوه‌های مرتفع ایران است که در شمال غرب این کشور و در استان اردبیل قرار دارد. سبلان سومین قله بلند ایران (پس از دماوند و علم‌کوه) و یک کوه آتشفشانی غیرفعال است. ارتفاع قله این کوه ۴۸۱۱ متر است و در بالای قله آن دریاچه کوچکی قرار دارد. سبلان به خاطر آبگرم‌های طبیعی دامنه کوه، طبیعت تابستانی زیبا و پیست اسکی آلوارس مورد توجه گردشگران است. همچنین برخی کوه سبلان را محل بعثت پیامبر ایران، زرتشت، می دانند و از این نظر مکانی مقدس و مورد احترام است که حتی در میان بومیان و عشایر منطقه به نام آن قسم یاد می شود.

 

 

 

 

 
تله کابین آلوارس، اردبیل
دریاچه دهانه سبلان
دریاچه دهانه سبلان

کوه سبلان در 35 کیلومتری غرب شهر اردبیلو 25 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان مشگین‌شهر واقع است از لحاظ تقسیمات اداری استان اردبیل، این کوه در مرز بین بخش مرکزی شهرستان اردبیل و بخش لاهرود شهرستان مشکین شهر واقع می باشد.این کوه در طول جغرافیایی ۴۷ درجه و ۵۰ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۸ درجه و ۱۷ دقیقه شمالی قرار گرفته‌است. برای این کوه عظیم ۶۰ کیلومتر طول و ۴۵ کیلومتر پهنا تخمین می‌زنند و سطحی که به وسیله آن در آذربایجان قرار گرفته نزدیک به ۶۰۰۰ کیلومتر مربع است

کوهستان سبلان به طور کلی سه قله معروف دارد، قله بزرگ آن به سلطان مشهور است و دو قله دیگر آن به هرم و کسری مشهورند. کوه سبلان از مجموعه‌ای از ارتفاعات متعدد تشکیل شده که به موازات ارسباران ولی اندکی در شرق آن کشیده شده‌است. امتداد آن شرقی–غربی است و از شرق و شمال و جنوب کوهی به نام قوشه داغ آنرا به رشته کوه ارسباران متصل می‌کند. در جنوب آن کوه بزقوش، که از سمت جنوب غربی به کوهستان سهند مربوط است، کشیده شده‌است.

قسمت شرقی کوه سبلان به قله آتشفشان سبلان که در بلندای ۴۸۱۱ متری قرار دارد، منتهی می‌شود. تمام قله‌های سبلان در همهٔ ایام سال پوشیده از یخ و برف‌های دائمی هستند.

در جبهه غربی قله سلطان و در کنار جانپناه، سنگی به شکل عقاب به نام قارتال (در ترکی آذربایجانی به معنی عقاب) قراردارد که در طول زمان به نماد سبلان تبدیل شده‌است.این قطعه سنگ به شکل عقابی است که نشسته و سر را به سوی شرق چرخانده‌است.

نام

 

سبلان در میان ترک زبانان محلی ایران "ساوالان" خوانده می شود، که در طول تاریخ با توجه به تغییر مذاهب حاکمه، معانی مختلف و گاه متضادی به آن نسبت داده شده است که ردیابی این تغییرات با توجه به مقاصد سیاسی پشت پرده ی حکومت های پیشین و معدوم نمودن مدارک و مستندات توسط اعراب، کار پیچیده ای است. به عنوان مثال با توجه به اینکه واژه ی ساو چگونه معنا شود ساوالان می تواند میدان وحی، وحی گیرنده یا باج گیرنده معنی شود، که با توجه به دیگر ترکیبات واژه ی ساو در ترکی مثل ساوجی به معنای پیامبر و عقاید عشایر و بومیان منطقه، معنای "میدان وحی" برای ساوالان منطقی به نظر می رسد. همچنین اصطلاح ((سولطان ساوالان)) که در بین بومیان منطقه در هنگام قسم به این کوه به کار می رود موید بار مذهبی آن است
برخی نیز بر این عقیده اند که میان ساو و سو (ابتدای واژه ی سوشیانس) رابطه ی معناداری وجود دارد.
در کتاب چنین گفت زرتشت، اثر نیچه، به پایین آمدن زرتشت از کوه اشاره شده است.

سبلان وآخرالزمان

 

می‌گویند روزی که برف‌های ساوالان آب شود، قیامت در خواهد گرفت

کوهنوردی

 

 
دریاچه بالای قله سبلان، تیم کوهنوردی از ایران و صربستان

صعود به قله سبلان از جبهه اصلی (شمالی) ساده بوده و کوهنوردان معمولی به راحتی صعود تابستانه را در چند ساعت (صبح تا ظهر) انجام می‌دهند. جبهه جنوبی سخت‌ترین راه صعود به این قله می‌باشد که از سنگ‌های بزرگ تشکیل شده‌است. پیست اسکی آلوارس که یکی از مجهزترین پیست‌های اسکی ایران است در این مسیر قرار دارد.

ثبت در فهرست آثار طبیعی ملی

 

قله سبلان به شماره ۱۹۴۹۶/۱۲ در فهرست آثار طبیعی ملی کشور به ثبت رسیده و سند مالیکت آن از ارتفاع بالای سه هزار و ۶۰۰ متری قله سبلان به وسعت شش هزار و ۲۰۰ هکتار به نام سازمان حفاظت محیط زیست صادر شده‌است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

اوغوزنامه چیست؟

 

اوغوز نامه ها نام عمومی کتابی هایی است که در آن از گذشته تاریخی و اساطیری ترکان سخن به میان آمده است . اما امروزه اوغوزنامه ای در دست است که متن آن با الفبای ترکی اویغوری در قرن ۱۳ میلادی به نگارش در آمده و در قرن بیستم بارها چاپ شده است .

 

به نوشته دکتر جواد هئیت نسخه خطی آن در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود . مته خان امپراتور ترکان هون که یکی از از امپراتوران بزرگ دنیای باستان بوده ، قهرمان اوغوزنامه ها می باشد . عده ای او را همان اوغوزخان دانسته اند .

 

 خواجه رشید الدین فضل الله همدانی ، شکل اسلامی اوغوزنامه را در جامع التواریخ و همچنین ابوالغازی بهادرخان در شجره تراکمه آورده اند . در داستان های اساطیری - تاریخی اوغوزخان و فرزندان او یعنی گون ،آی ،اولدوز ، گؤیْ ، داغ و دنیز اجداد فرا انسانی ترکان هستند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

شوروشعف درشاعران

 

 

Image result for ‫خامنه ای‬‎

 

باعث شوروشعف درشاعران لبخندتو

 

شهریار خوش سخن درحسرت گلخندتو

 

شعردوران عطوفت راتواحیاکرده ای

 

چون کلام شاعران آکنده است ازپندتو

 

این شعورقدسی ازآن خنده هایت جان گرفت

 

خوش به حال شعرمابااین چنین پیوندتو

 

در نه دی ها به مولالانگویم چون یزید

 

حامیم ازرای وازبازوی نیرومندتو

 

ازخدا من تابش نورولا خواهم به دل

 

تاچوشعرم  درولایت هم شوم پابندتو

 

ای ولی دوره تاریکی قبل ازظهور

 

بهجت آن سالک بگفتا کو کسی مانند تو

 

وه که نورت رهنمون ماشودتانورحق

 

چون تویی فرزند مولا ماهمه فرزندتو

 

زان که نور گمراهان تویی درفتنه ها

 

گو به احسان تاشهادت اوشوددربندتو

 

#بهروزصبوری-آذرماه1388

 

1-این شعردر اینجا به اسم فرزندم احسان تخلص شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

آشنای روستاهای دامنه ی سبلان عالم باتقوامرحوم میرزامطلب

 
 
 یادی از عالمی پارسا و آشنای دیار سبلان، مرحوم میرزا مطلب در دل خاطرات کودکی‌ام، نامی آشنا همچون نوری درخشان در ذهنم می‌درخشد؛ مرحوم میرزا مطلب، عالمی باتقوا و محبوب که نامش با قله‌های سرفراز سبلان و روستاهای دامنه‌اش گره خورده است. او نه‌تنها روحانی و راهنمای مردم مؤمن روستای دیولق بود، بلکه در دل‌های اهالی همچون فانوس هدایت می‌درخشید. من، در سال‌های دور کودکی‌ام، در کنار پدربزرگ بزرگوارم، حاج عزیز احدی دولت‌سرا، بارها در مسجد ائمه اردبیل، به امامت آن عالم وارسته، قامت بربسته‌ام. صفای نماز جماعتش، صدای گرم و مطمئنش، و طمأنینه‌ای که در دل‌های نمازگزاران می‌نشاند، هنوز هم در اعماق جانم باقی است. او از جمله عالمانی بود که با سادگی، صداقت و دیانت، مردم را به خداوند نزدیک می‌کرد و سنگ‌صبور مشکلات دینی و اجتماعی آنان بود. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

در فراق آیت الله بهجت (ره)

 

بهجت و شادی برفت از عالم عرفان ما 
روح ما رفت و جدا افتاده تن از جان ما 
گرامانی این دل غمگین دهد خوابم رود 
تا به خواب خوش شود شاید دمی مهمان ما 
کی شود تا مادری زاید چو او با معرفت 
معرفت را قله ای بود او در این دوران ما 
عدل او را زهد و تقوایش هویدا کرد ه بود 
کو کسی تا در عدالت، او شود برهان ما 
هرکسی کو دم ز عرفان میزند باشد خموش 
چون که در احکام و عرفان بوده او میزان ما 
هان ز پیروزی حزب اله خبرها داد ه بود 
تا که آسیبی نبیند باور و ایمان ما 
او کلید و رمز عرفان را چنین فرموده بود 
عامل ار باشی شود خود رهنما جانان ما 
گرچه بهروزا بسی از فضل او را گفته ای 
کی شود کافی مگر این دفتر و دیوان ما 
شعر«بهروز صبوری» 

 1391/02/25به نقل ازپایگاه اطلاع رسانی حوزه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

سوره بقره، آیه 102 - مصداق دیو


 

 
 
با توجه به آیه 102 سوره بقره لطفاً در خصوص اینکه دیوان چه کسانی هستند توضیح دهید ؟

اعمل خارق عادت و غیر عادی چند قسم می باشند یکی از آن اقسام اموری است که علل مبادی و غیر

مادی و غیر محسوس دارد همانند پیش گویی که مرتاضان از آینده خبر می دهند ، ساحران کاهنان کاری

که انجام می دهند، سحر درآیه از این قسم می باشد ،حال این قسم از امور خارق العاده به کجا استناد

دارد . تعلیل این گونه از امور خواه عنوان سحر بر آن اطلاق شود یا نشود بر عهده قدرت اراده و قدرت روح

است روحی که در حقیقت انسانی اصالت دارد یعنی گرچه انسان در حقیقت مجزا از هم به نام روح و

بدن ندارد بلکه حقیقت متحد و واحدی است که مرکب از روح و بدن است لیکن

در این حقیقت و احد روح اصل وبدن فرع کارها و اراده های روح پیوسته مسبوق به آگاهی است و بر اساس قطع و جزمی که برایش حاصل شده اراده می کند قطع و جزم مذبور در انسانهای متعارف از طرق و مطالب عادی سرچشمه می گیرد، و از این رو اراده های آنان نیز عادی است، ولی انسانهای غیر عادی از راه دیگری نیز جزم پیدا می کنند و طبعاً اراده آنان نیز غیر عادی است و آن راه دیگر عبارت از ایجاد توهم و سپس خیال و آنگاه تقویت خیال وتبدیل آن به علم جزمی است چنان که در شب ،شبهی را از دور می بیند و می پندارد که غول است آنگاه خیال خود را تقویت و در نهایت جزم پیدا می کند که غول است و در پی آن صورت دیوی را در صحنه نفس به تصویر می کشند و آن را ایجاد می کنند و سپس از آن می گریزند . فرار آنان در حقیقت فرار از افکار خود ساخته است نه از دیو خارجی و این همان چیزی است که برای بسیاری از انسانها در حال خواب حاصل می شود کسی که در بیداری ، وهم و خیالی داشته در عالم خواب همان خیال تقویت می شود و با تقویت آن خیال اراده او صورتی را می آفریند و انسان خوابیده با مشاهده آن صورت متصل یا امیدوار و خوشحال می گردد و یا هراسناک و غمگین می شود آن امید و نشاط یا این خوف وغم در جسم او اثر می گذارد که در صورت شدت آن از خواب بیدار می شود با توجه به این توضیح اینکه ماهیت سحر و دیو چگونه می باشد روشن می شود که دیو یک امر خیالی است و فرار آن در حقیقت فرار از افکار خود می باشد بدین جهت دیگر معنا ندارد بگوئیم دیو چه کسانی می باشد، چون دیو در خارج وجود ندارند و وجود خارجی ندارد بلکه عده ای با این فن آشنا بوده اند به دیگران می آموختند در واقع طبق آیات شریفه سحر آموزی از طریق شیطان می باشد علم سحر را یهودیان و برخی از ملائکه داشتند علم سحر مذموم نمی باشد عمل به آن مذموم و زیانبار است همانند سایر صنایع زشت و ضار مثل صنعت شراب و هروئین سازی یا ساختن صلاح های میکربی یا کشتار جمعی.
خلاصه اینکه سوال کننده محترم نمی توان بیان کرد که دیوان چه کسانی هستند بلکه کسانی که علم داشتند طبق این آیه یهود و ملائکه بوده است اما کسی که آنرا تعلیم داد با افکار کفری و آن کفر عملی شیطان بوده است بدین جهت حرام شده است .
منابع:
1) تفسیرالمیزان علامه طباطبایی ،ذل آیه 103 ،سوره بقره ،ج 1و.
2) تفسیر نسیم آیت الله جوادی آملی ،ج 5 ،ص 643،ذیل آیه مربوط .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها،
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

نبرد زرتشت با دیو واهریمن

 

آماری که مری بویس از تعداد زرتشتیان در سال 1976 ارائه می­کند 129 هزار نفر است( بویس، مری، 1384، 262) که با تعداد پیروان زرتشتی در سده­های پیش از اسلام قابل مقایسه نیست. زرتشتیان در برابر تاخت و تاز مهاجمان مسلمان شرایط ممتاز خود را از دست دادند تبدیل به اقلیت دینی شدند که شاید پیروان آن در مقایسه یا یهودیان نسبت به مصیبتهای تاریخی کمتر بردبار بودند. تعدادی از پیروان زرتشتی به هندوستان مهاجرت کردند و جامعه­ی موفق و محترم پارسیان را تشکیل دادند و تا امروز باقی مانده­اند. زادگاه این دین، ایران، تنها پذیرای 25 هزار نفر از پیروان آن است ( بویس، مری، 1384، 262). اهمیت دین زرتشتی مانند یهودیت در تعداد معتقدان آن نیست، بلکه بیشتر در تاثیری است که بر سایر ادیان گذاشته است. به ویژه بر دین فراگیر مسیحیت از طریق یهودیان تبعیدی بابل که به نظر می­رسد با باورهای زرتشتی آشنا بوده­اند. مسیحیت مدعی است که وارث پیامبران بنی­اسرائیل است اگر این ادعا درست باشد همان اندازه وارث پیامبر ایرانی هم هست.

 

 

 

زرتشت یک پیامبر بود . با خدا سخن می­گفت و به پاسخهای او گوش فرا می­داد او پیامبری است که با اعلام می­کند که دوستدار حقیقت و راستی است.( یسن 50 بند 6) او دوستدار خداوند زرتشتی است(یسن 42 بند 2). دشمن واقعی پیروان دروغ و حامی نیرومند پیروان راستی است.( یسن 48 بند 3) از آغاز آفرینش مادی از طرف خداوند به عنوان پیامبر معرفی شده است (یسن 44 بند 11) رابطه­ی خدا و پیامبر زرتشتی به نوعی گزینش است. یا حداقل آنچه در دین زرتشتی بر آن تاکید می­شود این مطلب است که زرتشت دین درست را انتخاب کرده است. زرتشت ملزم نشده است چنانکه بعضی پیامبران یهود مقید شده­اند در التزام رکاب خداوند باشد. او در واقع قداست خداوند را می­بیند و با بصیرت و خرد او را انتخاب می­کند. این رابطه­ی آزادانه بین خداوند و پیامبرش به رابطه­ی خداوند و بندگانش نیز تعمیم داده می­شود. انسان چنانکه در یهودیت آمده است بنده یا برده نیست. او یک انسان آزاد است. مختار است که بین خیر و شر یکی را انتخاب کند. این موضوع دینی است که زرتشت در برابر پیروان خود قرارمی­دهد. اگر انسان اینچنین از آزادانه بودن انتخابش آگاه شده بر مسئولیتی که چنین انتخابی برای او دارد نیز آگاه است. هر غفرد در دین زرتشت باید پاسخگوی این انتخاب خود باشد.

 از متون اولیه­ی هند و ایرانی پیداست که مردمان به هم پیوسته­ی هند و ایرانی دو دسته خدایان را ارج می­نهادند. از یک سو اسوراها و از سوی دیگر دیوها. این دو دسته از خدایان سرنوشت کاملا متضادی در دو تمدن هند و ایران پیدا کردند. در هندوستان اسوراها به تدریج به موضع پایین افول کردند و فقط دیوها وجهه­ی خدایی خود را حفظ کردند و در ایران اهوراها بوند که ویژگی­های خدایی خود را نگه داشتند و دیوها بودند که به اهریمنی تنزل پیدا کردند. زرتشت کسی بود یا باید اینطور تصور کنیم که کسی بود که دیوها را کاملا بر کنار کرد. در میان اهوراهها فقط اهورامزدا را به عنوان خداوند راستین نگه داشت. در هر حال زرتشت همه­ی قدرت خود را متوجه دیوها و پرستندگان آنها کرده بود که به نوعی تاریخی، دشمنان جامعه­ی شبانی­ای بودند که زرتشت خود از آنها بود. 

زرتشت پیامبر بود و پیامبران غالبا مسائل را سیاه و سفید می­بینند . جناح خود را حقیقت و پارسایی و جناح مقابل را صرفا دروغ می­دانست. جامعه­ی او جامعه­ای چوپانی و برزگر بود که طایفه­ی خود را مراقبت می­کردند و محترم می­شمردند. این کشمکشها بین یک جامعه­ی شبانی که ثروتش در رمه و گاو و گوسفند است از یک سو و از سوی دیگر جامعه­ی چپاولگر قبیله­ای کوچگر بیابانگرد که به گله­داران و دام­پروارن سامانمند یورش می­بردند و دستبرد می­زدند، زمینه­ساز تعالیم زرتشت بود. (بویس، مری، 1384، 42-43) گروه اول پیروان راستی و گروه دوم پیروان دروغ بودند و هیچ صلح و سازشی نمی­تواند بین آنها اتفاق بیفتد مگر اینکه یکی به کلی تغییر روش بدهد و یا نابود شود. برای زرتشت هم مساله­ی خوبی کردن به دشمن مطرح نیست. همانگونه که برای یهودیان هنگام ورود به ارض موعود مطرح نبود. این نبرد تنها باید با مغلوب شدن یک طرف دعوا خاتمه پیدا کند اگر تغییر روش ندهند باید به آنها حمله کرد تا یا رانده شوند و یا کشته شوند.

متون زرتشتی دو روح اولیه را شرح می­دهند که هرگز با هم سازگاری ندارند. پیامبر درباره­ی دو روحی بحث می­کند که در آغاز هستی بودند، آنکه منزه بود به آنکه خبیث بود گفت: نه تفکر ما نه آموزه­های ما نه اهداف ما نه گزینشهای ما نه سخنان ما نه اعمال ما نه اعتقادات ما و نه روحهای ما با هم سازگاری ندارند. (یسن 45 بند 2) همچنین در جای دیگر می­گوید در آغاز دو روح که به صورت همزاد به وجود آمدند یکی به نیکی و دیگری به بدی در اندیشه و گفتار و کردار شناخته شده بودند. از این دو روح آنکه متعلق به دروغ بود کارهای بد را برگزید اما سپنتامینو پارسایی و راستی را برگزید. در جای دیگر می­خوانیم که این روح فرزند اوست. (یسن 47 بند 2-3)

این یعنی هم سپنتامینو و هم انگره مینو از اهورامزدا سرچشمه گرفته­اند. بعدها در آیین زروانی اینها با یکدیگر متناظر شدند و والد مشترک آنها زروان نام گرفت. به هر حال آنچه مسلم است این است که در سنت زرتشتی هرگز نیروی شر را مستقیما منتسب به خداوند نمی­کنند. خدای زرتشتی هرگز نمی­گوید که "من پدیدآورنده­ی نور و ظلمت هستم من خالق صفا و سلامتی و آفریننده­ی شر هستم. من یهوه صانع همه­ی اینها هستم" ( اشعیا 45:7). چنین اعتقادی در زرتشتی کفر به حساب می­آید.

اینکه دین زرتشتی تاثیر عمیقی بر فرقه­ی یهودی نشان داده شده در طومارهای بحرالمیت داشته از مدتها پیش تایید شده است. چنانکه از متون این طومارها برمی­آید در آنها یک نوع ثنویت دیده می­شود که به نظر می­رسد شبیه است با آنچه که زرتشت به آن معتقد بود و تبلیغ می­کرد. البته این اندیشه و باور در لباس یهودی است اما می­توان تشخیص داد که تاثیرات عمیقی از زرتشتی دریارفت کرده است. در بندهایی از این نوشته­ها می­خوانیم: خداوند انسان را آفریند تا بر دنیا تسلط داشته باشد و برای او دو روح تعبیه کرد تا بتواند تا زمان دیدار موعود با او  باشند. آنها روحهای صواب و خطا هستند. ریشه­های صواب در منزلگاه نور است و ریشه­های خطا از خاستگاه ظلمت... و گمراهی همه­ی فرزندان پارسایی توسط فرشته­ی ظلمت و همه­ی روحهایی که از گروه او هستند می­کوشند تا فرزندان نور به ورطه­­ی فساد ولغزش افتند. اما خداوند بنی­اسرائیل و فرشته­ی حقیقت او همه­ی فرزندان نور را کمک خواهد کرد. چون روحهای نور و ظلمت را او آفرید و بر عهده­ی آنها کارهایی نهاده و سر راه آنها رسالتی. یکی از آن روحها را خداوند در همه­ی دورانها تا ابد دوست دارد و از همه­ی اعمالش برای همیشه خشنود است اما دیگری را از مصاحبتش متنفر است و از همه­ی روشهای او تا ابد متنفر است (Burrows, Millar, 1956, 374)

آنچه در این بندها دیده می­شود مساله­ی دو روح خیر و شر است که توسط خداوند آفریده شده است. موضوح روح شر و موجودیت  شر در ادیبات یهود مساله­ای است که این دین به آن پرداخته است و تحت مضمون انگیزه­ی بدی در مقابل انگیزه­ی نیکی در آموزه­های تلمود به چشم می­خورد. این مساله که مفاهیم انگیزه­ی بدی و انگیزه­ی نیکی موجود در تلمود نیز تا چه اندازه تحت تاثیر باورهای زرتشتی بوده است پاسخی قطعی به آن نمی­توان داد اما در نوشته­های بحرالمیت آنچه که مشهود است تعابیری است که با یقین بیشتری ما را به این سمت هدایت می­کند که تاثیرات دین زرتشتی را در آنها قطعی بدانیم یا دست کم در آشنایی این دو حوزه­ی دینی با یکدیگر یقین کنیم. همراه شدن مضامین نور و ظلمت در کنار دو روح خیر و شر تاثیرات دین زرتشتی را در این متون تایید می­کند. البته تفاوتهایی در این بندها دیده می­شود که مربوط است به نوع جهانبینی زرتشتی و یهودی که باعث شده این مفاهیم و تعابیر شکل ظرف دینی که در آن ریخته شده­اند را به خود بگیرند.

مساله­ی اساسی در شهود زرتشتی همان است که هر یک از دو هستی ازلی نیک و بد گزینشی آگاهانه میان خوبی و بدی انجام داد، هرچند که ظاهرا این انتخاب بر اساس طبیعت خاص آنها بوده است. وجود این گزینش یک ناسازگاری ذاتی میان این دو مینو را به یک دشمنی فعال تبدیل کرد که با تصمیمی که اهورامزدا گرفت به صورت آفرینش و ضد آفرینش یا  زندگی و مرگ نمود پیدا می­کند. در پایان نیز اهورامزدا این نبرد بزرگی را تدارک دیده بود که با پیروزی پشت سر می­گذارد و می­تواند نیروهای بدی را نابود کند و بدین ترتیب به جهانی دست پیدا می­کند که تا ابد به دور از بدی خواهد بود.

آفرینش دامی است که اهریمن در آن به تله افتاده است. مقدسان و ایزدان، مینوها و موجودات انتزاعی هستند که  آنها نیز به عنوان رزمندگان اهورامزدا در این جدال کیهانی علیه اهریمن وارد نبرد شده­اند. انسان هم در راستای کمک به اهورامزدا و دیگر رزمندگان او در خط مقدم این نبرد قرار دارد. انسان نیز می­بایست نقش خود را در این جدال علیه اهریمن ایفا کند. با اندیشه­ی نیک، گفتار نیک، کردار نیک و همچنین با تولید مثل خود و با بارور ساختن زمین برای زندگی کردن در این نبرد شرکت می­کند. چرا که انسان، گیاه و حیوان آفریده­ها­ی اهورامزدا هستند و باید علیه مرگ بجنگند. مرگ که به وسیله­ی اهریمن وارد این جهان شده است.

بر اساس آنچه گفتیم زرتشتیان محملی برای زهد در هیچ نوع آن نداشته­اند. تعلیماتی که بنیادهای دین مسیحیت و مانوی را می­ساخته است و بر اساس اجتناب از لذات دنیوی و دوری گزیدن از موهبتهای زندگی و تحصیل ثروت و شادکامی دنیوی است، به هیچ عنوان در دین زرتشتی توصیه نشده است. خوار شمردن حیات جسمانی در نظر زرتشتیان کمتر از کفر نیست. از نظر آنها اهریمن مترادف با ماده نیست. آنگونه که برای مانویان بود. بلکه برعکس ماده ذاتا نیکوست و اهریمن مبداء معنوی خصمانه و مغایر با آفرینش مادی است همانگونه که نسبت به خداوند است. پس حرمت گزاری به پدیده­های جسمانی در فرهنگ زرتشتی اهمیت پیدا می­کند.

انسان پس از مرگ بر اساس مشارکتش در نبرد کیهانی مورد داوری قرار می­گیرد. پارسایان پاداششان بهترین هستمندی با جاودانگی و همبستگی با اندیشه­ی نیک است. (یسن 46 بند 12-14) آنها در منزلگاهشان در گرودمان (یسن 51 بند 15) شادی خواهند کرد. از طرف دیگر روح خبیث به عذاب دچار خواهد شد و نیروهای اهریمنی ناکار خواهند شد. با این اوصاف زندگی بعد از مرگ ادامه پیدا کردن زندگی رو زمین است که نوعی جسمیت را نیز در بر دارد. زیرا که برای زرتشت و پیروانش بقا به معنی وجود داشتن در روح و در جسم معنا پیدا می­کند و هستی مادی از اهمیت برخوردار است. برای اینکه این بقا واقعیت پیدا کند پیروان زرتشت چشم انتظار رستاخیز جسم در پایان زمان هستند.

باید به این نکته توجه کرد که فرشگرد یا احیای فرجامین آفرینش در دین زرتشتی با آنچه در تعالیم مسیحی بیان می­شود متفاوت است. این تفاوت نه تنها در ساختار روایات مشهود است بلکه حتی در مواردی با ساختارهای مشابه آخرالزمانی باز در کارکرد و درک دین­باوران از آن پدیده با یکدیگر متفاوت هستند. از همین رو است که در آخرالزمان زرتشتی آنچه برجسته شده است داوری فردی است تا داوری جمعی. در تعالیم زرتشتی روحها به صورت انفرادی به هنگام مرگ داوری می­شوند و برحسب استحقاقشان به بهشت یا جهنم می­روند.

در واقع بهشت زرتشتی تصویری است از هستی آنگونه که باید باشد. به دور از نیروهای اهریمنی و پلیدی­ها. این جهان بازسازی شده همان جهانی است که اهورامزدا در اول خلقت برای آن نقشه کشیده بوده است. اهریمن نیز با سپاه و لشگرش به دوزخ خواهد افتاد و تا ابد ناکار یا نابود خواهد شد. تصویری که در ناتوانی اهریمن در ادبیات زرتشتی به دست می­آوریم همان ایده­ی پرورانده شدن درک زرتشتی از هستی را نشان می­دهد. عذاب و عقوبتی که برای پلیدی­ها نیز در نظر گرفته شده تنها در راستای پاکسازی جهان از بدی­ها قرار دارد و با آنچه در ادبیات یهودی صرفا به عنوان اطفاء خشم خداوند در برابر نافرمانی­های بندگانش انجام می­شود متفاوت است. نکته­ی جالب توجه اینجاست که در دیانت زرتشتی خشم نه تنها به هیچ وجه نمودی از صفات خداوند دانسته نمی­شضود بلکه به عنوان نیرویی اهریمنی معرفی شده است. پس آنچه در عذاب و پاداش فرجامین در ادبیات یهودی و زرتشتی می­بینیم از حیث کارکرد و درک حوزه­های دینی با یکدیگر کاملا متفاوت است.

جمع­بندی فصل

این باور که جهان دارای ادوار است و روزی حیات به شکل کنونی­اش به پایان می­رسد، از دیرباز در دین زرتشتی وجود داشته است. چنانکه رد پای این باورها را در بخشهای باقی مانده­ی گاهان نیز می­توان یافت. برخی عبارات و بندهای گاهانی را می­توان از منظری فرجام­خواهانه تعبیر نمود. آموزه­های آخرالزمانی در دین زرتشتی متاخر بسط بیشتری یافت، تا آنجا که از اصول محوری این دین گشت و رفته رفته همه­ی جنبه­های حیات دینی زرتشتی را تحت الشعاع قرار داد. فرجام شناسی در دین زرتشتی نتیجه­ی منطقی داستان آفرینش در این دین است. تنها دلیلی خلق گیتی، آنگونه که در منابع زرتشتی آمده است این است که مکانی برای نبرد میان اهرمزد و اهریمن باشد. از این رو انسان و ایزدان همکاران اهرمزد در این نبرد کیهانی­اند و نهایتا آن آینده­ی آرمانی را رقم خواهند زد.

آخرالزمان زرتشتی به واسطه­ی متون پهلوی که در فاصله­ی سده­های 12-9 م نگاشته شده­­اند به شکلی نظام مند مطرح می­شود. اما اغلب دانشمندان معتقدند که این آموزه­ها، در سنت کهن گاهانی ریشه دارد که به دلایل مختلف در دوره­ی پس از سقوط ساسانیان صورت مکتوب یافتند. به هرحال آنچه در آن دوران تبیین می­شده است با آنچه که از متون حاضر به دست می­آید متفاوت بوده است. در دوره­ی ساسانیان، پادشاهی ساسانی در پی تثبیت شرایط سیاسی و اجتماعی خود بود و از این رو اشاره به قریب الوقوع بودن آخرالزمان چندان منطقی به نظر نمی­رسید بنا بر این در آثار موبدان ساسانی اشاره­ی چندانی به این باورها نمی­شود.

بعد از فتوحات اعراب و در پی نابسامانی­ها و ناکامی­های به وجود آمده برای زرتشتیان اندیشه­های نجات­بخشی قوت گرفت. فضای سیاسی موجود در آن دوران و شرایط سخت زندگی زرتشتیان تحت سلطه­ی اعراب امکان طرح باورهای آخرالزمانی را بیش از پیش مهیا نمود. متونی که در این دوران تدوین شده­اند بیشتر تحت تاثیر این واقیعت تاریخی قرار گرفته­اند. برخی تعابیر آخرالزمانی زرتشتی بازگو کننده­ی حال زرتشتیان آن روزگار بوده است و با اغراقهایی ادبی به عنوان پیشگویی دوران آینده بازگو شده است.

از طرف دیگر پیشینه­ی غنی اسطوره­ای هندواروپایی و هندوایرانی نیز جابجا در خلال روایات آخرالزمانی زرتشتی قابل مشاهده است. هرچند که برخی از این داستانها در اصل خود نمودی آخرالزمانی ندارند، اما با قرار گرفتن در این روایات خود را با سیر داستان آخرالزمان زرتشتی تطبیق داده­اند.آموزگار، ژاله. (1384). تاریخ اساطیر ایران. تهران: سمت.

_ بهار، مهرداد. (1385). بندهش. تهران: توس.

_ بویس، مری. (1384). زرتشتیان. ترجمه­ی عسگر بهرامی. تهران: ققنوس.

_ پورداوود، ابراهیم. (1377). یشتها، جلد اول. چاپ اول. تهران: اساطیر

_ پورداوود، ابراهیم. (1377). یشتها، جلد دوم. چاپ اول. تهران: اساطیر

_ راشدمحصل، محمدتقی.(1381). نجات بخشی در ادیان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.

_ عریان، سعید. (1371). متون پهلوی. چاپ اول. تهران: نیلوفر.

 

_ Boyce, Mary. (1998). “Apocalyptic in Zoroastrianism”. Encyclopedia Iranica, Ehsan Yarshater (ed) , vol2, California: Mazda Publisher.

_ Burrows, Millar. (1956). The Dead Sea Scrolls. New York: Viking Press.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

دعا برای دفع جن /پری/دیو


 

 

خواندن آیه الکرسی و چهار قل و حمل کردن این دعا ها که مانع نزدیک شدن جن به انسان می شود.

در خواص السوّر آمده است؛امام صادق علیه السلام فرمود:پسوره مبارکه «احقاف»را به جهت رفع دیو و پری هفت بار بخواند و نیز منقول است که هر کس این سوره را بنویسد و با خود نگه دارد از شر دیو و پری در امان خواهد بود و در خواب و بیداری از همه محظورات محفوظ ماند و اگر شب آن را زیر بالین گذارد ، هیچ آسیبی در موقع شب به او نرسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

تعبیر خواب دیو

 

 

محمدبن سیرین گوید :

دیو در خواب دیدن دشمنی بزرگ است مکار و فریفته. اگر کسی بیند که دیو او را دنبال کرد، دلیل که توبه باید کرد از کارهای ناصواب تا دشمنان قصد او نکنند و بر وی ظفر نیابند. اگر بیند که با دیو جنگ کرد و بر وی غلبه کرد، دلیل که دین او درست و قوی است.

ابراهیم کرمانی گوید :

اگر کسی دیو را خرم و شادمان بیند، دلیل که به فساد آید و به هو ا و شهوت مشغول شود. اگر دیو را غمگین بیند، دلیل که به صلاح و عبادت مشغول شود. اگر بیند که دیو جامه از تن برکشید، دلیل که اگر عامل بود از عمل معزول شود. اگر دهقان بود، وی رامحنت رسد. اگر بیند که دیوان او را اسیری بردند، دلیل که به رسوائی مشهور شود. اگر بیند که با دیو صحبت کرد، دلیل که گناهی بزرگ از وی صادر شود. اگر بیند که با دیوان سخن گفت، دلیل است با دشمن اهل صلاح یکی بود و ایزد تعالی مراد ایشان ندهد.

 

 

اسماعیل بن اشعث گوید :

اگر بیند که با دیو طعام و شراب میخورد، دلیل بود که بر فساد گراید و مطاوعت دیو کند. اگر به خلاف این بیند، دلیل است که بر راه صلاح و خیر آید و تابع دین شود. اگر بیند دیو را بگرفت یا دیو در شکم او شد، دلیل که به فساد مشغول شود.

 

حضرت امام جعفر صادق فرماید :

دیدن دیو در خواب بر شش وجه است.

اول: دیدار دشمن.

دوم: فساد و خرابی دین.

سوم: شهوت و هوای نفس.

چهارم: از طاعت دور بودن( درماندن از بندگى و اطاعت خدا).

پنجم: از اهل اصلاح دوری جستن( دورى جستن از افراد با تقوا و درستکار).

ششم: خوردن چیزی حرام(حرامخواری).

 

منوچهر مطیعی تهرانی گوید :

دیو نفس پلید است چه مال خودمان و چه شخصیت نهفته و کثیف دیگران که گاه چهره نشان می دهد و فتنه و آشوب می آفریند. به زبان دیگر دیو شخصیت دوم و مضاعف ماست. نفس اماره ماست که گاه کنترل می کنیم و گاه عنان آن از دستمان بیرون می رود. اگر دیدیم که دیو خوشحال است و می خندد به فساد و تباهی میل می کنیم و اگر دیو غمگین بود کارهای خیر و خوب انجام می دهیم. اگر دیو ما را گرفت تسلیم هوای نفس می شویم و اگر دیو در تعقیب ما بود وسوسه می شویم. اگر بر دیو سوار شدیم یا غلبه کردیم به صلاح می گراییم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

فهرست روستاهای اردبیل(قسمت دوم)

 

نویسنده :بهروز صبوری
 
 
دیولق مرکزی دهستان سردابه ۱۱۳۷
رضی‌آباد مرکزی دهستان شرقی ۲۷۲
رویندزق مرکزی دهستان غربی ۲۹۷
سامیان مرکزی دهستان کلخوران ۱۰۷۰
ساوجبلاغ مرکزی دهستان ارشق شرقی ۲۶۱
سلطان‌آباد مرکزی دهستان کلخوران ۱۷۵۲
شام‌اسبی مرکزی دهستان بالغلو ۲۱۴۸
شبلو هیر دهستان هیر ۶۱۷
شریف‌بیگلو مرکزی دهستان ارشق شرقی ۴۷۰
شهریور مرکزی دهستان سردابه ۴۷۴
شیخ‌احمد مرکزی دهستان غربی ۷۳۱
شیشه‌گران مرکزی دهستان سردابه ۲۵۰
صومعه مرکزی دهستان کلخوران ۱۳۶۸
طالب‌قشلاقی مرکزی دهستان ارشق شرقی ۲۱۴۰
عباس آباد هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۱۴۵
علی‌قشلاقی مرکزی دهستان غربی ۳۱۴
عموقین مرکزی دهستان سردابه ۱۳۱۸
قره‌تپه‌سبلان مرکزی دهستان سردابه ۸۷۷
قره‌لر مرکزی دهستان کلخوران ۷۹۲
قزل قیه هیر دهستان هیر ۱۰۹۵
کردعلی هیر دهستان هیر ۲۴۷
کردقشلاقی مرکزی دهستان غربی ۴۰۵
کردکندی مرکزی دهستان سردابه ۲۲۲
کرکرق مرکزی دهستان کلخوران ۱۳۹۳
کرگان هیر دهستان هیر ۹۸۸
کریق هیر دهستان هیر ۱۷۵۶
کلخوران شیخ مرکزی دهستان کلخوران ۳۰۶۹
کلخوران هیر دهستان هیر ۳۹۰
کمی‌آباد مرکزی دهستان شرقی ۵۶۳
کولانکوه مرکزی دهستان غربی ۴۱۸
کوهساره هیر دهستان هیر ۶۱۲
گرجان مرکزی دهستان سردابه ۹۳۶
گل‌تپه مرکزی دهستان ارشق شرقی ۲۰۶
گل‌مغان مرکزی دهستان بالغلو ۶۰۹۴
گلی مرکزی دهستان بالغلو ۲۱۱
گندیشمین مرکزی دهستان غربی ۱۰۳۴
گنسول‌کندی مرکزی دهستان سردابه ۶۰۳
گورادل هیر دهستان فولادلوی شمالی ۳۷۷
گورقلعه هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۳۵۶
گیلان‌ده مرکزی دهستان کلخوران ۸۷۷
لله‌لو مرکزی دهستان ارشق شرقی ۲۵۵
محمودآباد هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۲۰۴
معصوم‌آباد مرکزی دهستان غربی ۶۱۷
ملاباشی مرکزی دهستان بالغلو ۳۵۳۱
ملایوسف مرکزی دهستان بالغلو ۴۷۵۲
میجندی مرکزی دهستان غربی ۶۸۱
نوران مرکزی دهستان بالغلو ۹۱۸
نوشهر هیر دهستان فولادلوی شمالی ۱۷۰۴
نیار مرکزی دهستان شرقی ۸۴۰۵
وکیل‌آباد مرکزی دهستان سردابه ۸۸۸
یایچی هیر دهستان هیر ۲۶۱
ینگجه‌رضابیگلو مرکزی دهستان سردابه ۴۰۳
ینگجه‌ملامحمدحسن مرکزی دهستان غربی ۸۲۲
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

فهرست روستاهای شهرستان اردبیل(قسمت اول)


 

 
نام بخش دهستان جمیعت (سرشماری ۱۳۸۵)
ابربکوه مرکزی دهستان غربی ۲۱۱
ارالوی بزرگ هیر دهستان فولادلوی شمالی ۲۲۷۶
ارالوی کوچک هیر دهستان فولادلوی شمالی ۷۱۶
اروانق مرکزی دهستان سردابه ۲۶۹
امیدچه مرکزی دهستان سردابه ۱۷۱۰
انزآب‌علیا مرکزی دهستان کلخوران ۱۵۸۱
اینلو هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۵۸۲
ایوریق هیر دهستان فولادلوی شمالی ۱۴۶۳
آقاباقر مرکزی دهستان شرقی ۱۲۶۶
آق‌بلاغ‌آقاجان‌خان مرکزی دهستان شرقی ۱۸۰۲
آق‌بلاغ‌رستم‌خانی مرکزی دهستان شرقی ۱۸۳۷
آق‌چه‌کند مرکزی دهستان کلخوران ۵۶۷
آلوچه‌فولادلو هیر دهستان فولادلوی شمالی ۳۳۶
بنفشه‌درق مرکزی دهستان بالغلو ۳۳۹
بودالالو هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۴۵۱
بیله‌درق هیر دهستان هیر ۴۰۳
پیراقوم مرکزی دهستان شرقی ۱۵۶۹
پیرالقیر مرکزی دهستان بالغلو ۴۳۲
تازه‌کندشریف‌آباد مرکزی دهستان کلخوران ۷۳۵
تپراقلو مرکزی دهستان شرقی ۸۸۸
تقی‌دیزج مرکزی دهستان ارشق شرقی ۴۱۵
جبه‌دار مرکزی دهستان غربی ۱۵۲۹
جمادی مرکزی دهستان سردابه ۳۵۷
جمایران مرکزی دهستان ارشق شرقی ۴۲۱
جیاوان هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۲۲۶
چناقرود مرکزی دهستان سردابه ۲۴۸۰
چنذانق مرکزی دهستان شرقی ۷۲۸
حسن‌باروق مرکزی دهستان بالغلو ۶۲۱
حسنعلی‌کندی مرکزی دهستان سردابه ۲۱۳
حفظ‌آباد هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۲۷۱
حکیم‌قشلاقی مرکزی دهستان بالغلو ۱۳۱۲
حمل‌آباد مرکزی دهستان سردابه ۱۰۴۱
خانقاه هیر دهستان هیر ۴۶۹
خشکه‌رود مرکزی دهستان سردابه ۸۴۰
خلیل‌آباد هیر دهستان فولادلوی شمالی ۱۹۵۵
خیارک مرکزی دهستان سردابه ۳۱۸۳
دلیلو هیر دهستان فولادلوی جنوبی ۳۳۵
دمدمه هیر دهستان هیر ۲۴۲
دیجوجین مرکزی دهستان سردابه ۱۱۴۴
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری

شرح روایت حب الوطن من الایمان

 

 با توجه به مانورهای تبلیغاتی راجع به حدیث فوق، لازم است به نکات ذیل توجه کامل شود:

الف  قبل از هر چیز باید متذکر شد که «وطن» کجاست؟ وطن، مقصد و مأوای مسافر است. مسافر رنج سفر را تحمل می‌کند تا به وطن برسد و همین که به وطن رسید، دیگر به او مسافر اطلاق نمی‌گردد. پس وطن جای ماندن است و نه گذر برای رفتن. حال با توجه به تعریف صحیح فوق، باید دید که وطن یک انسان «صرف نظر از ایرانی، عرب یا ... بودن» کجاست؟ بدیهی است که دنیا محل گذر است و انسان در این دنیا مسافر است. از مبدأیی آمده و به سوی مقصدی می‌رود و در آن جا مقیم شده و دیگر خارج نمی‌شود. آنجا دیگر محل گذر و عبور برای رسیدن به یک مکان دیگر نیست. لذا «وطن» اصلی انسان در جهان‌بینی توحیدی، جوار قرب الهی و جنة المأوا و فرودس برین است. همان که در زبان فارسی به آن «بهشت» می‌گوییم. بهشت وطن اصلی انسان است و حب بهشت از ایمان است. یعنی فقط کسانی که به خدا و معاد اعتقاد و ایمان دارند، مشتاق بهشت هستند و نه دیگران. لذا فقط آنان به وطن رسیده و در آن سکنا و امنیت می‌یابند و نه دیگران.

 

«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ» (البقره - 82)

ترجمه: و کسانى که ایمان آورده و عمل صالح مى‏کنند اهل بهشتند و ایشان نیز در بهشت جاودانند.

ب – حب الوطن من الایمان، یعنی محبت به وطن «از» ایمان است، نه این که خودش ایمان است. یعنی کسی به وطنش محبت دارد که ایمان به خدا داشته باشد و معمولاً کسانی که شعار از «وطن» می‌دهند و ایمانی به خدا و اسلام ندارند، در کوچک‌ترین امتحان‌ها خود را می‌بازند و برای اندکی منافع بیشتر، زندگی راحت‌تر، دغدغه‌ی کمتر، درگیر نشدن با مسائل و مشکلات وطن و ... به آمریکا، اروپا و اخیراً مالزی تشریف می‌برند و از راه دور شعار برای وطن می‌دهند و از هم وطنان نیز بیزارند و به آنها به چشم حقارت و عقب ماندگی نگاه می‌کنند و سعی دارند که در ظاهر و باطن خود را از آنان نشمارند. اما آن کسانی که به خدا ایمان دارند، ایستادگی کرده و با تحمل تمامی مشکلات و حتی استقامت (چه در داخل باشند و چه در خارج) تا پای شهادت، در حفظ و استیلای وطنشان کوشا هستند.

پ – ناسیونالیسم و هیچ ایسم دیگری برای «عباد الرحمن» یعنی بندگان خدا، اصالت و حقانیتی ندارد. لذا مؤمنین ضمن علاقه و حفظ و استیلای وطن به مفهوم کشورشان، از هر گونه گرایشی به جز گرایش به پروردگار عالم دوری می‌جویند و آن را باطل می‌شمارند.

برای کسانی که معتقد به «ناسیونالیسم» هستند، دو راه بیشتر وجود ندارد: یا به خدا و معاد اعتقاد دارند و یا خیر؟ اگر اعتقاد دارند، می‌دانند که خداوند ارزشی برای مرزهای جغرافیایی که ما وضع کردیم قائل نبوده و فقط تقوا (ایمان و عمل صالح) را ملاک قرار داده است. نه در بهشت و نه در جهنم جای مخصوصی برای ایرانی‌ها یا اتباع کشورهای دیگر قرار نداده است. و اگر اعتقادی ندارند، نباید به حدیث متوسل شده و سخن از ایمان بگویند. و در این صورت نیز هیچ فرقی نمی‌کند که در کجای این دنیا متولد شده باشند.

مضاف بر این که اساساً «ناسیونالیسم» اصالتی ندارد. به عنوان مثال: سؤال می‌کنیم که: کشور یا وطن شما که معتقد به ناسیونالیسم هستید کجاست؟ می‌گوید: ایران! جانم فدای ایران! حال سؤال می‌کنیم: کدام ایران؟ ایران دویست یا صد سال پیش یا ایران امروز؟ یا ایران فردا؟ دو یا سه قرن پیش کشورهای آذربایجان، تاجیکستان، بخشی از افغانستان، ترکمنستان و...، همگی از‌ استان‌های ایران بودند و اگر به پانزده یا بیست قرن پیش برگردیم، گستره‌ی مرزهای غربی جغرافیایی ایران تا نزدیکی‌های یوگسلاوی بود! حال شما به کدام وطن معتقد هستید و عشق می‌ورزید؟ اگر بگوید: وطن امروز و مرزهای امروز، معنایش این است که اگر فردا استان دیگری را از ایران جدا کردند، من دیگر آن را ایران نمی‌دانم و علاقه‌ای هم به آن ندارم. پس، بردند که بردند! این نهایت عشق به وطن یک ناسیونالیست است.

جالب آن که کسانی که دم از ناسیونالیسم می‌زدند، امروزه در عین حال که آن را برای مقابله با اسلام‌گرایی در میان مسلمانان هر کشوری تبلیغ می‌کنند، خود سخن از برداشتن مرزها و حکومت جهانی می‌رانند! اما، مسلمانی که باید در اندیشه‌ی حکومت جهانی باشد را درگیر خرافاتی چون ناسیونالیسم می‌کنند؟!

ت – اگر چه شاید شهید راه وطن، از آن جهت که دیدگاه گسترده‌تری داشته و شعاع مسئولیت پذیریش بیشتر بوده، از جایگاه و مقام بالاتری نسبت به کشته‌ی راه پول، کشته‌ی راه شهوت، کشته‌ی راه فساد و ... برخوردار باشد، اما شهید راه خدا کسی است که در راه خدا کشته می‌شود. یعنی حتی اگر از وطن دنیایی‌اش، ناموس‌اش، سرمایه‌های ملی‌اش، فرهنگ جامعه‌اش نیز دفاع می‌کند و در این دفاع مقدس کشته می‌شود، به امر خدا، در راه خدا و برای خداست.

اینک یک سؤال طرح می‌کنیم: فرض بگیریم یک نفر آمریکایی مسلمان است. (که بسیاری از آنها مسلمان هستند). بدیهی است حب وطن به معنای ناسیونالیستی‌اش که فقط مخصوص ایرانیان نیست، او هم باید حب وطن داشته باشد. حال دولت و حتی ملت‌اش علیه مسلمانان عالم ایستادند، منافع خود را در تصرف نظامی کشورهای اسلامی دیدند، نسل کشی مسلمانان را در اولویت برنامه‌های خود قرار دادند، جوانان هم وطن را برای جنگ و کشورگشایی به سربازی برده و به کشورهای اسلامی گسیل داشته و دستور قتل عام دادند و ...! حب وطن به معنای ناسیونالیستی‌اش، ایجاب می‌کند که آنها در راه وطن، کشورگشایی و مسلمان کشی کنند، حال تکلیف این فرد مسلمان آمریکایی چیست؟ آیا باید از اسلام و مسلمین دفاع کند، یا از منافع آمریکا؟

پس، حب وطن از ایمان است. یعنی کسانی که ایمان به خدا و معاد دارند، کسانی که واقعاً مسلمان هستند، وطن نهایی را می‌شناسند و کشورشان را نیز در راه خدا دوست دارند و به امر خدا از آن محافظت می‌کنند و زیر بار ظلم و زور و تزویر نمی‌روند و خود و وطنشان را به چند اتوبان یا چند برج یا ... فرنگی نمی‌فروشند. آنها هستند که ضمن «ایران  ایران» گفتن و مردم فریبی، با دشمنان ایران و اسلام هم صدا نمی‌شوند. نمی روند در پاریس یا لندن یا نیویورک زندگی کنند و از شبکه‌های صهیونیستی مثل «بی‌بی‌سی یا سی‌ان‌ان» با اسرائیلی‌ها و منافقین هم صدا نمی‌شوند. آنها به دنبال منافع دنیایی خود هستند. به وطن‌شان هیچ علاقه‌ای ندارند، چون هیچ ایمانی به خدا، اسلام و قیامت ندارند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز صبوری