إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذِی بایعْتُمْ بِهِ وَ ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای ] این که بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند و می کشند و کشته می شوند. [این ] به عنوان وعدۀحقّی در تورات و انجیل و قرآن بر عهدۀ اوست. و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معامله ای که با او کرده اید شادمان باشید، و این همان کامیابی بزرگ است.
14-شهیدمروت مالکی

شهید نوجوان مروت مالکی تولد: ۱۳۴۷ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ محل شهادت: شرق دجله در دیاری که ایمان و غیرت به ارث میرسد، نوجوانانی قد میکشند که قامتشان از سنشان بلندتر و ارادهشان از کوه استوارتر است. مروت مالکی، یکی از همین برگهای زرین درخت پربار ایثار است. او نوجوانی بیش نبود که با عشقی خالصانه به امام و انقلاب، قدم در راه جهاد نهاد و در میان دلاوران جبهه، قامت برافراشت. مروت با چهرهای معصوم و دلی شیرگونه، به قلب دشمن تاخت و در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۳، در عملیات شرق دجله، پرواز کرد؛ همچون کبوتری خونینبال به آسمانها. شهادت او، سند افتخار روستای دیولق و نماد مظلومیت و عظمت نسل نوجوان انقلاب است؛ نسلی که زود آمد، زود شکفت و زود پر کشید. نامش جاودانه، یادش ماندگار بهروز صبوری
15- شهید پرویز صبوری

شهید گرانقدر پرویز صبوری دولق فرزند بدرخان تولد: .../.../... شهادت: 20/09/1360 (گیلان غرب)محل دفن: گلزار مطهر امامزاده عقیل (جاده ساوه – اسلامشهر) درخت پرافتخار دیولق، مردانی به بار آورده که نامشان با حماسه و غیرت درآمیخته است. یکی از آن سروقامتان شهید پرویز صبوری است؛ فرزندی از خاندان صبوری، که در روزگار دفاع و آزمون، لباس رزم بر تن کرد و جان خود را نثار آرمانهای بلند اسلام و انقلاب ساخت. پرویز، مردی مؤمن، بااخلاق و غیور بود که روحیهای مهربان در کنار غیرتی مثالزدنی داشت. او در هنگامهای که دشمنان میخواستند آفتاب این سرزمین را خاموش کنند، چون مشعلی فروزان ایستاد و به صف شهیدان تاریخ پیوست. پیکر مطهر این شهید عزیز در گلزار شهدای امامزاده عقیل، مأوای ابدی گرفته و خاک آن مکان را به عطر شهادت معطر ساخته است.
بهروزصبوری
16-شهید ابراهیم اژدری میرزایی
شهید ابراهیم اژدر میرزایی در سال 1349 در خانواده ای مذهبی و انقلابی در شهر اردبیل دیده به جهان گشود. او پس از گذران دوران کودکی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را پنجم ابتدایی سپری نمود. پس از آن برای کمک به تامین مخارج خانواده به کار و تلاش پرداخت و در حرفه جوشکاری مشغول بکار شد. او پس از رسیدن به سن قانونی تصمیم گرفت برای دفاع از میهن اسلامی عازم جبهه شود و لذا خود را برای طی دوران سربازی معرفی نمود و سپس راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد . این شهید والامقام سرانجام درعملیات کربلای 4 در منطقه سومار بر اثر اصابت ترکش خمپاره از سوی دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او در زمینه های هنری و فرهنگی فعالیتهای چشمگیری داشت و مورد تحسین همگان بود .
او همیشه مقداری شکلات در جیبش داشت و به ده که میرفت آنها را بین بچه ها تقسیم می کرد و به هر بچه ای که می رسید دست پر از مهر و محبت خود را بر سرش می کشید و چند دانه از شکلاتها را به آن می داد و حتی بعضی مواقع کمپوت و پسته هایی را که مردم برای رزمندگان می فرستادند جمع می کرد و برای بچه های توی ده می برد...
به گزارش نوید شاهدشهرستانهای استان تهران:
ابراهیم اژدر میرزایی دولق یکم آذر1346 در شهرستان اردبیل به دنیا آمد تا دوم ابتدا یی درس خواند.به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. نهم دی 1365در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
ابراهیم دلسوز افراد ضعیف و مظلوم بود حتی موقعی که از طرف فرماندهی دستور رسید که خانه های روستایی را بگیرید او ناراحت شد و در دل با خود می گفت نکند افرادی که می خواهند خانه های ده را بگیرند رفتار بدی از خود نشان دهند و باعث ناراحتی آنها شوند و این درست که برای پایداری انقلاب و اسلام باید از اینگونه کارها انجام داد ولی ابراهیم از این می ترسید که یک زمانی از انها اشتباهی سر بزند و موجب نارظایت این مردم زحمتکش شود اری ابراهیم تنها جرمش این بود که می خواست در راه خدا وند تنها برای او قدم بردارد و به مردم مستضعف خدمت کند روزی که امدادگر پایگاه نبود بیماری را آوردند که بر اثر آب جوش بدنش سوخته بود و احتیاج به پانسمان داشت ابراهیم که فرمانده مقر بود گفت که چه کسی در کارهای پانسمان کردن آگاهی دارد من گفتم که تا حدودی می توانم پانسمان کنم بعد با هم رفتیم و بچه سوخته شده را پانسمان کردیم که ابراهیم بعد از اتمام کار یک کمپوت و بیسکویت داد به دست بچه و با این کارها بچه را خوشحال کرد آری او قطعا" به خاطر همین کارها کشته شد و تنها جرمش خدمت به مردم ضعیف بود.

او همیشه مقداری شکلات در جیبش داشت و به ده که میرفت آنها را بین بچه ها تقسیم می کرد و به هر بچه ای که می رسید دست پر از مهر و محبت خود را بر سرش می کشید و چند دانه از شکلاتها را به آن می داد و حتی بعضی مواقع کمپوت و پسته هایی را که مردم برای رزمندگان می فرستادند جمع می کرد و برای بچه های توی ده می برد.
همیشه متواضع و با وقار بود و تا آنجایی که من با او بودم هیچوقت نمی گذاشت کسی زودتر از خودش سلام کند به پیر تا جوان سلام می کرد و احوال آنها را می پرسید.
درست رفتاری را که پیغمبر اکرم(ص) داشت در رابطه با مردم همانطور که امام فرموده بود که باید وحدت بین شیعه وسنی حفظ شود او سعی میکرد که هر هفته به نماز جمعه برود تا هر چه بیشتر بین افراد وحدت بوجود آید.
آری ابراهیم از زن و فرزند ومال و زندگی خویش گذشت و خونش را نثار این انقلاب کرد برای گناه این حقیقت جویان راه حق چیست و به چه علت خونشان بر روی زمین می ریزد و تنها گناهشان دفاع از خاک و دین و انقلابشان می باشد.
17شهیدحسین نجاتی دولق
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱۰/۱۰ محل تولد: تهران سن هنگام شهادت: ۲۱ سال شرح شهادت: حسین نجاتی دولق، فرزند رضا و سیاره، در دهم دی ماه ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل کرد و در کنار آن کفاش بود. با روحیهای بسیجی و ایثارگر، لبیکگوی ندای امام، به صف رزمندگان اسلام پیوست و به عنوان بسیجی شجاع در جبهههای دفاع مقدس حضور یافت. سرانجام در تاریخ اول مرداد ۱۳۶۵، در منطقه مهران، در حین درگیری با نیروهای دشمن، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به جمع شهدای والامقام پیوست. برادرش جعفر نیز در راه دفاع از کشور به فیض شهادت نائل آمد. محل شهادت: مهران نحوه شهادت: حوادث ناشی از درگیری محل دفن: بهشت زهرا (س)، قطعه ۵۳، ردیف ۱۲۳، شماره ۱۵ یاد و نام شهید حسین نجاتی دولق، همواره در دلهای ما زنده و گرامی خواهد بود.
18-شهیدجعفرنجاتی دولق

شهید والامقام جعفر نجاتی دولق نام پدر: رضا تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۰۴/۰۵ محل تولد: تهران سن هنگام شهادت: ۲۲ سال شرح زندگی و شهادت: شهید جعفر نجاتی دولق، فرزند رضا و سیاره، در پنجم تیرماه ۱۳۴۷ در تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا سوم متوسطه در رشته علوم تجربی ادامه داد و در کنار درس، در سازمان چای بهعنوان کارمند مشغول به کار شد. او با روحیهای خالص و قلبی سرشار از ایمان، در قامت بسیجی داوطلب، راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. در چهاردهم فروردین ۱۳۶۷، در منطقه سد دربندیخان عراق، در جریان عملیات مرصاد، هدف بمباران شیمیایی دشمن قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک این شهید گرانقدر در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران، قطعه ۵۳، ردیف ۱۶۴ آرام گرفته است. برادر بزرگوارش، شهید حسین نجاتی دولق نیز پیش از او در مهران به شهادت رسیده بود و بدینگونه این خانواده، دو لالهی سرخ را تقدیم انقلاب و اسلام نمود. کشور شهادت: عراق محل شهادت: سد دربندیخان نحوه شهادت: بمباران شیمیایی عملیات: مرصاد یاد و نام این برادران شهید، همچون ستارگانی درخشان، برای همیشه در آسمان افتخار روستای دیولق و ایران اسلامی خواهد درخشید.
تـصویر مـزار

19- شهید الماس بیرامی

شهید الماس بیرامی/ ســوم شهریورماه ۱۳۴۵، در روستای دیولق از توابع شهرستان اردبیل به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کشاورز بود و مادرش کبری نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. بهعنوان سرباز ارتش در جبهه (دفاع مقدس) حضور یافت. بیســتویکم تیرماه ۱۳۶۷، در منطقه شرهانی توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکرش مدتی در منطقه برجا ماند و بیستوچهارم دی ماه ۱۳۹۶، پس از تفحص در گلزار شهدای روستای دیولق به خاک سپرده شد.
20-شهیدعلی فخام
بیستم شهریور ،۱۳۴۰ در روســتای دولق از توابع شهرســتان اردبیل به دنیا آمد. پدرش یداله، میوهفــروش بود و مادرش رقیه نام داشــت. تا چهــارم ابتدایــی درس خواند. کارگری و کشــاورزی میکرد. به عنوان ســرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیســتم مرداد ،۱۳۶۳ در پیرانشــهر توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش قرار دارد.
21-شهید عزیز همتی
شهید عزیز همتی دولق من عکس این شهید بزرگوار را در بنر شهدای دیولق دیدم، اما هیچ اطلاعاتی از ایشان در دست نیست. از همهی اهالی محترم دیولق و کسانی که این شهید را میشناسند، خواهشمندم اگر اطلاعاتی درباره تاریخ تولد، محل شهادت، محل دفن یا هر نکتهای از زندگی ایشان دارند، در اختیار ما بگذارند تا صفحه مربوط به این شهید را در سایت، کامل و درخور شأن ایشان کنیم.
22- سرخوش احدی دولق

نام پدر: حیدر
شغل(ها):
تاریخ تولد: 1-4-1315 شمسی
محل تولد: اردبیل - اردبیل - اردبیل
تاریخ شهادت : 5-7-1378 شمسی
محل شهادت :محله امامزاده حسن
دلیل شهادت : به خاطرامربه معروف توسط چند تن از افراد اراذل و اوباش
گلزار شهدا: قطعه:50 ردیف:86 شماره مزار:7 نام گلزار:بهشت زهرا شهر:تهران - تهران
سرخوش(ناصر) احدی در سال 1315 پابر عرصه گیتی نهاد.دوران کودکی را در جمع خانواده مؤمن و متعهد سپری کرد و با اوج گیری انقلاب در صف سربازان روح الله قرار گرفت. سرخوش احدی با آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای حق علیه باطل شتافت و بیشتر وقت خود را مصروف حضور در عرصههای دفاع مقدس و یاری بسیجیان ساخت.تا اینکه در تاریخ 5/7/1378 توسط چند تن از افراد اراذل و اوباش در محله امامزاده حسن هنگام اجرای سنت حسینی و احیای امربه معروف به شهادت رسید. ناصر در سن 63 سالگی در راه حمایت از نوامیس میهن اسلامی جان خود را از دست داد و شهد شیرین و عنبرین شهادت را نوشید. پیکر پاک او را در بهشت زهرای تهران در قطعه 50 ردیف86 شماره 7 به خاک سپردند.
ماجرای شهادت
ناصر همیشه پیرو دستورات و فرمایشات امام خمینی (ره) بود و رهبر معظم انقلاب بود. نسبت به مسأله حجاب بانوان حساسیت خاصی داشت درست یادم هست روز پنجم آبان ماه بود، ساعت پنج عصر تعدادی از جوانان مقابل مغازه او ایستادند، چند ثانیه بعد دو خانم وارد مغازه شدند اما صحبتهای رکیک جوانان باعث آزار آنان شد. به همین علت سریع از آنجا گذشتند. ناصر با ناراحتی جلو رفت و به آنها تذکر داد. چند ثانیهای نگذشته بود که جوانان دوباره کار خود را تکرار کردند. احدی خواست، آنها را نسبت به مسئله مقدسات اسلام و حرمت بانوان توجیه کند، اما آنها با عصبانیت به طرف او حمله کردند، و به وسیله چاقو او را مضروب ساختند. احدی عصر روز هفتم آبان ماه به علت جراحات شدید ناحیه سر به آسمان پیوست و در جرگه شاهدان سنت حسینی (ع) قرار گرفت.
بازدید کننده گرامی:
سلام! در حال حاضر اطلاعات دقیق و کاملی از برخی شهدا ی بزرگوار در اختیار ما نیست. چنانچه آمار و اطلاعاتی (اعم از تصویر، متن، وصیت نامه و ...) از این شهدا را داریدیا شهیدی ازقلم افتاده لطفا ما را ازطریق رایانامه یا شماره 09126266480 مطلع نمایید.
باتشکربهروزصبوری دولق