16-شهید ابراهیم اژدری میرزایی دولق:
📛 فرزند: خانوادهای مذهبی و مؤمن
📅 تولد: ۱۳۴۶/۰۹/۰۱ – اردبیل
🕯 شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۰۹ – منطقه سومار
📍 محل دفن: بهشت زهرا (س)، تهران
در میان مردانی که با دل و جان به آرمانهای انقلاب اسلامی لبیک گفتند، نام شهید ابراهیم اژدری میرزایی دولق چون ستارهای روشن در آسمان ایثار میدرخشد. فرزندی سادهدل، مهربان و مردمی که از کودکی طعم رنج و تلاش را چشید و در سایه تربیت مذهبی خانوادهای متدین، رشد کرد.
ابراهیم، تنها تا کلاس دوم ابتدایی درس خواند و پس از آن، دوشادوش خانواده به کار و تلاش پرداخت. در حرفهی جوشکاری مشغول بود، اما روحش به زنجیر دنیا بند نبود. در سن قانونی، با شوق دفاع از وطن، خود را به نظاموظیفه معرفی کرد و بهعنوان سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران، راهی جبهههای نبرد شد.
اما آنچه او را فراتر از یک رزمندهی معمولی قرار داد، قلب رئوف و روح پاکش بود. ابراهیم، نه تنها در خط مقدم جبهه با دشمن میجنگید، بلکه در پشت جبهه، با عشق و محبت به مردم، دلها را به دست میآورد. هر وقت به ده میرفت، جیبهایش پر از شکلات و کمپوت بود؛ آنها را بین کودکان ده تقسیم میکرد، دستی به مهر بر سرشان میکشید و لبخندی از جنس آسمان بر لبشان مینشاند.
در یکی از روایتها آمده است که روزی کودکی با سوختگی شدید به مقر آورده شد. ابراهیم که فرمانده پایگاه بود، خود پیشقدم شد، پانسمان را با دقت انجام داد و در پایان، کمپوتی در دستان کودک گذاشت تا اندکی از دردش بکاهد. این تصویر، خلاصهای است از تمام زندگیاش: مهربانی، خدمت، و تواضع.
وقتی از سوی فرماندهی مأمور به تخلیه خانههای روستایی شدند، دلش لرزید. نگران بود مبادا دل پیرزن و مرد زحمتکش ده شکسته شود. همانجا در دل گفت: «مبادا که انقلاب از نگاه این مردم بیپناه خدشهدار شود.» چنین بود روحِ ابراهیم؛ پر از ترس از ناراضی کردن بندگان خدا.
او اهل وحدت بود، اهل نماز جمعه، اهل سلام دادن به همه – از کودک تا کهنسال. نمیگذاشت کسی از خودش پیشدستی کند. رفتارش آیینهای از سیرهی پیامبر(ص) و فرمان امام راحل بود.
سرانجام در عملیات کربلای ۴، در منطقهی سومار، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، آسمانی شد. او رفت، اما آموزههایش، محبتش و غیرتش در دل دوستان، همرزمان و کودکان ده ماندگار شد.
پیکر مطهر این شهید والا مقام، در جوار یاران شهیدش در بهشت زهرا (س) تهران آرام گرفته است؛ اما نامش، همواره در قلب مردم دیولق و عاشقان راه حق زنده است.
🕊 او زنده است، تا دلهای عاشق زندهاند
17-شهید ناصر مالکی :
تولد: ۱۳۴۵ – دیولق شهادت: ۱۴ فروردین ۱۳۶۶ – شلمچه در سال ۱۳۴۵، در دل روستای دیولق، فرزندی چشم به جهان گشود که تقدیرش با مجاهدت و شهادت گره خورده بود. ناصر مالکی، نوجوانی از دیاری ساده و مؤمن، در روزگاری پرهیاهو رشد کرد؛ در عصری که فریاد حقطلبی ملت ایران، پایههای ظلم را میلرزاند. ناصر، دوران نوجوانیاش را با شور ایمان، غیرت انقلابی و اخلاص دینی پشت سر گذاشت. در روزهایی که صدای توپ و تفنگ مرزهای وطن را لرزانده بود، او نیز بیدرنگ راه جبهه را در پیش گرفت. ترک آسایش جوانی کرد و لباس رزم پوشید؛ نه با غرور، بلکه با فروتنی و تکلیفمداری. از همان روزهای نخست، دوستان و همرزمانش او را با صفاتی چون تواضع، خوشرفتاری و صداقت به یاد میآورند. جوانی بود باادب، مؤمن، و اهل بصیرت؛ نهتنها رزمندهای شجاع، که الگویی از اخلاق و پاکدلی در میدانهای نبرد. سرانجام، در چهاردهم فروردینماه سال ۱۳۶۶، در منطقه عملیاتی شلمچه – یکی از خونبارترین و حساسترین جبهههای جنگ – به آرزوی دیرینهاش رسید. گلوله دشمن سینهاش را شکافت، اما لبخندش بر لبانش ماند و روح بزرگش به آسمان پر کشید. نام ناصر مالکی، این شهید گمنام اما بلندآوازه، همچنان بر تارک افتخار روستای دیولق خواهد درخشید؛ همچون چراغی روشن در مسیر نسلهای آینده. یادش گرامی، راهش پررهرو
منبع: روایت جمعی از همرزمان و یادنامه شهدای دیولق برای شادی روح این شهید عزیز و همهی شهدای اسلام، صلواتی نثار کنیم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
18-شهید فرامرز علیپور:
محل تولد: دیولق تولد: ۱۳۴۵/۵/۱ شهادت: ۱۳۶۶/۷/۲۰ – محور سردشت – خسروی محل آرامگاه: اردبیل – گلزار شهدای غریبان در مردادماه داغ سال ۱۳۴۵، روستای دیولق میزبان ولادت جوانی شد که تقدیرش با مسیر نورانی شهادت درآمیخته بود. فرامرز علیپور، نوجوانی بود آرام اما پرشور، ساده اما مصمم، که صدای دعوت جهاد را زودتر از بسیاری شنید و با گامهایی استوار، عازم میدانهای سرنوشتساز نبرد شد. فرامرز، از همان آغاز، راهش را شناخته بود؛ راهی به روشنی ایمان و به گرمای آفتاب غیرت. او همچون هزاران بسیجی عاشق، سلاح بهدست گرفت، اما دلش جای دیگری بود؛ در افق بلند آرمانهای اسلامی، در کنار روحالله، در جبههی حق علیه باطل. در محور سردشت–خسروی، در غرب کشور، جایی که کوهها از صدای توپها و زمزمهی دعاهای رزمندگان پر بود، فرامرز علیپور همنفس خاک و خون شد. روز بیستم مهرماه ۱۳۶۶، آن زمان که شعلههای جنگ هنوز زبانه میکشیدند، فرامرز، سرانجام به قرارگاه ابدی خود رسید؛ بینامادری، بیدستاورد دنیوی، اما با دستانی پر از آسمان. پیکر پاک او اکنون در گلزار شهدای غریبان اردبیل آرمیده است؛ همانجا که خاک، خاضعانه بر دستان شهیدان بوسه میزند و هر عبورکنندهای را به تأمل وادار میکند. شهید فرامرز علیپور، نه فقط فرزند دیولق که نمایندهی نسلی بود که جنگ را نه به اجبار، که به انتخاب برگرفتند؛ نسلی که آرمان را بر آسایش ترجیح دادند و با خون خود، امنیت امروزمان را امضا کردند. یادش جاودان، راهش پررهرو
19-شهید والامقام جعفر نجاتی دولق:
📛 فرزند رضا و سیاره
📅 تولد: ۱۳۴۷/۰۴/۰۵ – تهران
🕯 شهادت: ۱۳۶۷/۰۱/۱۴ – سد دربندیخان (عراق)
📍 محل دفن: بهشت زهرا (س) – قطعه ۵۳، ردیف ۱۶۴
در میانهی سالهای حماسه، نوجوانی از تبار دیولق و فرزند غیرتمندان ایران، چشم به جهان گشود که قرار بود همچون شهابی، آسمان مردانگی را روشن کند. شهید جعفر نجاتی دولق، در پنجم تیرماه ۱۳۴۷ در تهران به دنیا آمد و در دامان خانوادهای مؤمن و ولایتمدار پرورش یافت.
تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان (رشته علوم تجربی) ادامه داد و همزمان در سازمان چای بهعنوان کارمند مشغول به فعالیت شد. جوانی خوشاخلاق، مسئولیتپذیر و مردمدار بود که نگاهش به دنیا، نگاهی مادی نبود. دلش جای دیگری بود؛ در جبههها، میان سنگرها، در صف بندگان عاشق.
جعفر، با روحیهای بسیجی و قلبی لبریز از عشق به اهلبیت و ولایت، راهی جبهههای نور شد تا دین خود را به اسلام و انقلاب ادا کند. سرانجام در تاریخ چهاردهم فروردین ۱۳۶۷، در عملیات مرصاد و در منطقه سد دربندیخان عراق، هدف بمباران شیمیایی دشمن بعثی قرار گرفت و جان پاکش را تقدیم راه حق نمود.
او در ۲۲ سالگی، به برادر شهیدش، حسین نجاتی دولق پیوست و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت زهرا (س)، در قطعه ۵۳، ردیف ۱۶۴ آرام گرفت. این دو برادر شهید، همچون دو لالهی سرخ در بوستان ایثار، نامی جاودان برای خانواده، دیار و ملت خویش به یادگار گذاشتند.
🕊 یاد و نام شهید جعفر نجاتی دولق، همراه با برادر شهیدش حسین، تا ابد در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید؛ همچون ستارگانی بیغروب بر آسمان فداکاری.