به نام خداوند لوح و قلم /حقیقتنگارِ وجود و عدم /
در میان کوهپایههای دلانگیز استان اردبیل، روستایی آرمیده که نامش از ژرفای اسطورهها و باورهای مردمان کهن برآمده: دیولق؛ یا در گویش قدیمیتر، دیولاخ. واژهای ترکی که از دو بخش تشکیل شده: «دیو» به معنای موجودات افسانهای ناپیدا، و «لاخ» به معنای مکان؛ همانگونه که در «سنگلاخ»، «رودلاخ» و... دیده میشود. این نام را میتوان چنین تعبیر کرد: جایگاه دیوها. در روایات شفاهی اهالی، از گذشتههای دور غاری در دل دیولق وجود داشته که مردمان منطقه باور داشتند جایگاه دیوان و اجنه است. این اعتقاد به حدی ریشهدار بوده که نام روستا نیز با همین تصور شکل گرفته است. جالب آنکه بنا بر برخی نقلهای محلی، این باورها به عهد زرتشت سوم بازمیگردد و نبرد او با دیوان در همین منطقه روی داده است. در گویشهای محلی، دیولق با تلفظهای گوناگونی چون «دیوله»، «دوله» و «دیولهسر» نیز شناخته میشود. با این حال، در اسناد رسمی ثبت احوال، نام روستا به اشتباه «دولق» ثبت شده؛ احتمالا در زمان رضاشاه، هنگام اجرای پروژههای یکسانسازی زبانی و حذف اسامی بومی. در نقشههای قدیمی، نام روستا با رسمالخط فرانسوی Dioulagh نوشته شده که ترکیبی آواشناختی از زبان ترکی و فرانسوی است. در آن، بخش نخست «Diou» معادل «دو» یا همان دیو است. جالب آنکه تمامی تلفظهای رایج برای این روستا، بر محور واژهی «دیو» یا شکل محلی آن «دو» میگردد. گنج، افسانه یا سیاست مردمی؟ در روزگارانی که بانک و گاوصندوقی برای نگهداری اموال وجود نداشت، مردم برای محافظت از طلا و اشیای قیمتی خود، آنها را در دل خاک پنهان میکردند. اما برای آنکه این گنجینهها از دستبرد در امان بماند، افسانههایی میساختند: اینجا جای دیو است! یا: در این مکان، امامزادهای مدفون است! و مردم، یا از ترس دیو میگریختند، یا از حرمت امامزاده، جرات دستدرازی نداشتند. به همین سبب است که در گوشهوکنار ایران، دهها روستا با نامهایی چون دیودره، دیوزند، دیودشت، دیوکلا و... دیده میشود؛ هرکدام وارث بخشی از این سنت هوشمندانهی حفاظتی! دیولق؛ علیا و سفلا روستای همجوار دیولق، یعنی دیولهسر، از گذشته بهعنوان دیولق سفلا یا دیولق سر شناخته میشده و همانند تقسیمبندی «علیا و سفلا» در دیگر نقاط ایران، جزئی از یک هویت تاریخی-جغرافیایی یکپارچه بوده است. تغییر اسامی و مقاومت فرهنگی در دورهی پهلوی اول، دولت وقت برای یکسانسازی فرهنگی، پروژهی فارسیسازی اسامی روستاها را آغاز کرد. بسیاری از نامهای اصیل بومی تغییر یافتند، شناسنامهها با اسامی تحریفشده پر شدند، و فرهنگهای محلی به حاشیه رانده شدند. اما در بسیاری از نقاط ایران، از جمله آذربایجان، مردم با پافشاری بر هویت خود، نامهای باستانی و زبان مادریشان را حفظ کردند. برای نمونه: «دیولهسر» در شناسنامه شد: دولتسرا «درهوار» ثبت شد: درآباد و «دیولق» شد: دولق با این حال، نامهای اصیل، هنوز هم در زبان مردم جاریست. مرحوم استاد بابا صفری در کتاب ارزشمند اردبیل در گذرگاه تاریخ اشاره میکند که رضاشاه برای از بین بردن زبانهای محلی، آموزگاران و کارمندان فارسیزبان را به اردبیل فرستاد تا مردم را به زور فارسیزبان کنند. اما در گذر زمان، نه تنها مردم محلی زبان خود را فراموش نکردند، بلکه مهاجران نیز کمکم زبان و فرهنگ مردم را پذیرفتند! این ماجرا نشان میدهد که اصالت، با ریشه و غیرت زنده میماند، نه با تحمیل. دیولق؛ ریشهای در خاک، بالی در افق و من... پدرم از دیولق است، من در اردبیل زاده شدم، و امروز در تهران، شاخ و برگ زدهام. فرزندانم در پایتخت چشم به دنیا گشودند، اما هنوز ریشهام در همان خاک است، در همان باورها، در همان بهشت خاطرهها. دیولق تنها یک نام نیست؛ تاریخ است، هویت است، ریشه است.
تحقیق و نگارش: بهروز صبوری
فروردین 1384